سفرنامه کرمانشاه در نوروز 1393
عزیزم در هفته دوم تعطیلات عید نوروز تصمیم بر آن شد که برای دیدار اقوام پدری و عوض کردن آب و هوا به شهر کرمانشاه سفر کنیم. مامان، بابا، شما پسر گلم و عمو محسن سوار بر ماشین ال نودمون که به تازگی خریداری کرده بودیم در دهمین روز بهاری فروردین حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر به سمت کرمانشاه حرکت کردیم. حدود دو ساعت از مسیر رو شما خیلی آقا روی صندلی ماشین نشسته بودی و عمو محسن شما رو سرگرم میکرد میخندیدی و خوشحال بودی بعد از اون خسته شدی و شروع به نق نق کردی بابا ماشین رو کنار زد تا کمی استراحت کنیم. بعد از کمی استراحت و بازی به خواب ناز فرو رفتی تا نیمه های راه خوابیدی بعد که بیدار شدی کمی تنقلات خوردی و دیگه روی صندلی ماشینت بند نشدی ...